❤ ‿❤ اشک باران ❤ ‿❤ عاشقانه و عارفانه |
|||
گریه شاید زبان ضعف باشد !
شاید کودکانه ، شاید بی غرور اما هر وقت گونه هـایم خیس می شود می فهمم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساسم . . . www.ashkbaran.loxbolg.com بهانه هم اگر میگیری بهانه مرا بگیر… هی تو… یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : reza
چه قدر زیبـ ـاست کسی را گرامـ ـی بداریم
نه برای نیـ ـاز...
نه از روی اجبـ ـار...
و نه از روی تنهـ ـایی...
فـ ـقط برای اینـ ـکه ارزشش را دارد. www.ashkbaran.loxbolg.comیک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 10:48 :: نويسنده : reza
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو آرامش یافته ام که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست
آغوش تو گناه نیست من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست آغوش تو گناه نیست من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست پس امانم بده که تا ابد در دل این زیبایی
آرامش یابم
یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : reza
تکیه گاهم باش...! یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 10:41 :: نويسنده : reza
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی ...
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی ... شاکی بشی ولی شکایت نکنی ... گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن ... خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری ... خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری ! خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی ... !! داستان این روزهای من ... !
یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 10:39 :: نويسنده : reza
سلام مهربون...حرفه امشبم از دلتنگیه
دلتنگی که شاید سهم تو از اون کمتره... اما سهمه دله من آه...چه بگم خلاصه یک روز که نیست این قصه... تصور کن دلی که فقط به یک شوق و یک امید میتپه تصور کن چشمی که فقط یک تصویر رویایی داره تصور کن دستی که گرمایه یک دست رو حس داره تصور کن...دلتنگیه من که تو تصورت هم جا نمیگیره
بـه خـودم میـگویـم: قـوی بــاش …
بـه خـودم میـگویـم : مهـم نیستــــ …
بـه خـودم شـکـ کـردن را مـی آمـوزمـ …
آیــا واقعـا ارزشـش را داشتــ یــا دارد ؟!
بـه خـودم میـگویـم : همیــشه وقتــ هستــ بـرای فرامـوش کـردن …
حداقـل بـه انـدازه بــاقـی مـانـده ی عــمرم …
ولـی تــه همـه ی ایــن هـا ایـن استـــ …
شنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : reza
اگـــــــه … www.ashkbaran.loxbolg.com ادامه مطلب ... شنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : reza
به سلامتیه نسل من که خسته شد از بس
دزدکی دوست داشت... دزدکی زنگ زد...... دزدکی زیر پتو اس م اس بازی کرد.... دزدکی عاشق شد.... دزدکی بوسید... دزدکی حرف زد... دزدکی در آغوش گرفت... دزدکی عشق بازی کرد...
یک شــب ِآروم میخــــواد … بــا آهنگــــی رومــــــانتیک…
چنــــد تا شمــــــع … و یک عالمــــــه تــــو… که بــه دنیــــا بگـــــــم … خــــداحـــــافـــــــظ … دنیــای مــن کســــی ست… که در آغـــــوشش جــان میدهــــم… یعنـــی « تــــــــــ♥ــــــو »
هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه گاهی که دلتنگ می شدم
می گفتی: دلتنگی هایت را بنویس !
چندی ست اینجا می نویسم و دلشادم !
از اینکه احساس می کنم ” شــــاعــــــر” شده ام !
امشب که دلم شعر نمی خواهد چه کنم ؟
از دلتنگی ات “دیـــــــوانــــه” شده ام !!
پیشنهاد بهتری داری ؟!؟! www.ashkbaran.loxbolg.comشنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 14:39 :: نويسنده : reza
♥ دوست داشتـטּ یعنے ...♥ آرشيو وبلاگ پيوندها
|
|||
|